اميرعلياميرعلي، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره

اميرعلي گل زيباي زندگي

واكسن

مموشك چشم سياه من در تاريخ 93/7/29 ساعت 8:30 صبح اولين واكسن آنفلوانزا رو زد خدا كنه فصل سرما رو به سلامتي سپري كنه  
30 مهر 1393

17 ماهگي مموشك

عزيزم پسرك مهربان و شيرينم 17 ماهگي تو در شروع پاييز رويايي و زيبا بود البته يكي از اتفاقات بد اين ماه فوت رضا كوچولو بود هر چند وقتي ميخواستيم به مراسم بريم تو در راه خيلي بازي كردي و بهت خوش گذشت خدا رو شكر كه هنوز دركي از غمها نداري توي مراسم خيلي آتيش سوزوندي واي واي هر كي بهم رسيد گفت پسرت مسجدو به هم ريخت توي اون سفر حدود 10 روزي با بابايي اصفهان مونديم و خيلي خوش گذشت و خوش آيندترينش واسه تو فكر كنم رفتن به باشگاه سواركاري بود و از اتفاقات ديگه  اينكه جمله ميگي خصوصا صبحها تا برسيم مهدكودكت مدام ميگي مامان مامان بابا رفت بابا دودو (كه دودو يعني موتور) اواخر ماه يك دندان كنار پايين درآوردي عمو زنجيربافو تقريبا جواب...
30 مهر 1393

اولين آمپولي كه زدي

عزيزم امروز يك شنبه 7 مهر است و تو ساعت 8 صبح اولين آمپولت را در يك درمانگاه شبانه روزي در فلكه اول شهران زدي ... ديشب به دليل سرفه هاي خشكي كه داشتي تو را به مطب دكتر مقدادي بردم خيلي شلوغ بود ساعت حدود 6 بعدازظهر آنجا بوديم كه ساعت 8 ويزيت شدي در اين فاصله براي مدتي تو را به پارك نزديك مطب بردم اما چون هوا كمي سرد بود برگشتيم و از ساعت 6:45 در مطب منتظر شديم خيلي شيطنت كردي و مرا حسابي خسته كردي وقتي برگشتيم آنقدر خسته بودي كه شام نخورده خوابيدي در ضمن وزنت 12:300 (با يه تاپ و شلوارك) و قد 82 بود ديشب وقتي دكتر ميخواست تو رو معاينه كنه خيلي گريه كردي امروز هم تا وارد درمانگاه شديم انگار فهميدي چه خبره و يه كم بيقراري كردي خلاصه كه با...
7 مهر 1393

16 ماهگي

اميرعلي عزيزم: 16 ماهگي تو بسيار زيبا بود در اين ماه تواناييهاي تو خيلي پيشرفت داشت علاقه زيادي به تقليد داري و هر حركت يا حرف را تا آنجا كه بتواني سريع تقليد ميكني دو دندان جلوي بالا و يك دندان آسياب را هم درآوردي( مجموعا 4 دندان آسياب 6 تا جلوي بالا و 4 تا جلوي پايين رو درآوردي)   آمدن خاله جون و مادر جون به تهران از ديگر اتفاقات خوب بود تمام اعضاي بدنت را ميشناسي در اين ماه بوسه هاي صدادار خيلي خوشگلي ياد گرفتي و مدام با اين بوسه ها به من و بابايي ابراز احساسات ميكني حتي با اسباب بازيهات مثلا لب دو تا اسباتو روي هم ميزاري و به جاي اونها بوس ميكني وقتي ميخواي بگي چشم كلي سرتو خم ميكني اين ماه دو بار رفتي سرزمين عجايب و كلي شيطون...
7 مهر 1393
1